نگاه روسی به تحولات قره باغ؛
یک پیروزی تاکتیکی و شش چالش استراتژیک
تاریخ انتشار : جمعه ۳۰ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۵۲
آندری کورتونوف، 16 نوامبر 2020 میلادی برابر با 26 آبان 1399 شمسی
صحبت در خصوص حل و فصل نهایی درگیری در ناگورنو قره باغ مسلماً زود است. درگیریهای تاریخی با این حجم و مدت زمان هرگز در طی دو ماه حل نمیشوند. لازم نیست نوستراداموس باشید تا پیش بینی کنید که در این منطقهی پردرد و رنج هنوز هم وقایعی غیرمنتظره و غالباً غم انگیز رخ میدهد. با این وجود، فصل بعدی در تاریخ قره باغ قبلاً نوشته شده است، صفحه آخر آن ورق خورده است و زمان جمع بندی همه شرکت کنندگان در این نمایش درام از جمله روسیه فرا رسیده است.
رسیدن به آتش بس یک پیروزی تاکتیکی آشکار برای دیپلماسی روسیه است. مسکو بار دیگر نشان داد که این اوست که همچنان به عنوان بازیگر اصلی خارجی در منطقه قفقاز جنوبی باقی مانده است و این اوست که می تواند درگیریهای مسلحانه خشونت آمیز را که در اینجا در جریان است متوقف کند. نه گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا، نه شورای امنیت سازمان ملل متحد، نه اتحادیه اروپا، نه ناتو و نه ایالات متحده هیچ اقدام اساسی در راستای تلاشهای روسیه انجام ندادند و در حقیقت همچنان در کنار خونریزیهای جاری باقی ماندند. مسکو بدون درگیری با ایروان، باکو یا آنکارا به آتش بس دست یافت. حضور نیروهای حافظ صلح روسی در ناگورنو قره باغ احتمالاً برای مدتی طولانی باشد؛ در نتیجه روسیه تا مدتها موقعیت خود را به عنوان داور اصلی در منطقه حفظ خواهد کرد. با این وجود، در پس زمینه این پیروزی تاکتیکی چالش های استراتژیکی نیز، حتی با وضوح و صراحت بیشتری برای مسکو نمایان هستند، که در متن شرایطی کاملاً تغییر یافته، هم در خود قره باغ و هم در پیرامون آن ایجاد شده است. حتی حضور نیروهای حافظ صلح روسی به خودی خود ناگزیر با خطرات بی شماری همراه است. حفظ بی طرفی و «فاصله مساوی» از طرفهای درگیر برای صلحبانان بسیار دشوار خواهد بود، در حالی که متهم شدن و تعصب و حزب گرایی - برعکس، بسیار بسیار ساده است. در رابطه با نیروهای حافظ صلح، تحریکات مختلفی، حتی تا اقدامات تروریستی امکان پذیر است. علاوه بر این عملیات حفظ صلح بسیار پرهزینه است، به خصوص اگر برای مدت طولانی ادامه داشته باشد.
ثانیا فراموش نکنیم که قره باغ یکی از معدود موارد، یا شاید حتی تنها مورد درگیری در قلمرو اتحاد جماهیر شوروی سابق است که منافع روسیه و غرب با یکدیگر مغایرت ندارند و به طور کلی با هم منطبق هستند. بنابراین در اینجا در مسکو - حداقل از لحاظ تئوری - فرصتی برای تقسیم مسئولیت حل و فصل اوضاع با شرکای غربی خویش وجود داشت. از آنجا که روسیه ترجیح داد به تنهایی اقدام کند، هر یک از اقدامات بعدی او علاوه بر اینکه مورد توجه قرار میگیرد ، مورد انتقاد شدید و نه همیشه منصفانه غرب قرار خواهد گرفت. هنوز به طور کامل مشخص نیست که آیا مسکو تمایل دارد و می تواند اقدامات بیشتری را برای حل مسئله قره باغ به قالبی چند جانبه انتقال دهد.
ثالثاً یکی از نتایج بارز درگیری مسلحانه اخیر، تقویت یک بازیگر خارجی جدید و فوق العاده فعال در منطقه به نام ترکیه بود. نظامیان ترکیه (خاطرنشان میکنیم که ترکیه به طور کلی عضو ناتو است) اکنون روادید حضور دائم در آذربایجان را دریافت میکنند و تأثیر سیاسی آنکارا در باکو چندین برابر میشود. در حالی که ولادیمیر پوتین و رجب اردوغان به طور مداوم بر همپوشانی منافع روسیه و ترکیه تأکید کرده اند، اما عواقب حضور گسترده ترکیه در قفقاز را نمیتوان چیزی غیر از یک چالش استراتژیک در مسکو دانست. روسیه به خوبی از نقشی که ترکیه در طول جنگهای اول و دوم چچن ایفا کرده آگاه است. و لیکن چشم انداز تحرکات مداوم مزدوران سوری در منطقه تهدیدی بر موفقیت عملیات نظامی روسیه در سوریه طی پنج سال گذشته میباشد.
چهارم اینکه آینده روابط روسیه و ارمنستان زیر سوال میرود. در حالی که در روسیه این عقیده وجود دارد که مداخلات روسیه ایروان را از یک شکست خردکننده اجتناب ناپذیر نجات داد، در خود ایروان بسیاری در مورد «خیانت» مسکو صحبت میکنند، اینکه روسیه خیلی دیر وارد درگیری شده و به طور کلی در طول درگیری نسبت به هم پیمان خود بیش از حد مبهم رفتار کرده است. بله، البته - نخست وزیر ارمنستان نیکول پاشینیان از حفظ روابط اتحاد با روسیه خبر داده است. اما به اصطلاح «رسوباتی بر جای نشسته است»؛ بازگرداندن اعتماد نه تنها بین دولتها، بلکه همچنین بین جوامع دو کشور نه تنها بسیار مهم، بلکه یک مساله بسیار دشوار برای روسیه به نظر میرسد.
پنجم، وخامت درگیری اخیر در ناگورنو قره باغ - گام دیگری به سوی وضعیت بسیار ناخوشایندی است که مرز بین جنگ و صلح را به طور کامل از بین میبرد. از نظر قانونی اقدامات نظامی آذربایجان در محدوده ناگورنو قره باغ را میتوان به عنوان «عملیاتی برای بازگرداندن نظم مبتنی بر قانون اساسی» و مخالفت با جدایی طلبی مسلحانه تلقی نمود. در واقع درگیری دو جانبه ارمنستان و آذربایجان در قره باغ با مشارکت فعال شخص ثالث (ترکیه) رخ داده است. اگر بر مبنای این واقعیت پیش برویم که مزدورانی از سوریه در این درگیری شرکت داشتهاند (و برخی از کارشناسان معتقدند که در طرف ارمنستان نیز جنگجویان وابسته به کمپانی نظامی خصوصی «واگنر» حضور داشتهاند)، در این صورت یک درگیری چند سطحی با طیف گسترده ای از شرکت کنندگان از انواع مختلف به دست میآید. اگر درگیری های آینده به جنگی در قره باغ بدل شود، حل و فصل آنها به رویکردها و رویه های کاملاً جدید و هنوز توسعه نیافته نیاز دارد.
ششم، نتایج تشدید درگیریهای مسلحانه در ناگورنو قره باغ در واقع نقش نیروی نظامی در حل درگیریهای منطقه ای در فضای پس از شوروی را احیا کرده است. برای بیش از دو دهه در نظر عموم پذیرفته شده بود که هیچ راه حل نهایی جز از طریق گفتگوی سیاسی برای حل و فصل مسئله قره باغ وجود ندارد. با این حال گفتگوی سیاسی چندین ساله به نتیجه قابل توجهی منجر نشد. اما سرانجام قدرت نظامی به اهرمی تعیین کننده تبدیل شد و بازگشت به وضعیت موجود سیاسی دیگر امکان پذیر نبود. «درس قره باغ» می تواند محاسبات طرفین در سایر درگیری های منجمد در قلمرو اتحاد جماهیر شوروی سابق را اصلاح کند و انگیزه هایی برای ذوب شدن یخ آنها ایجاد نماید. این واقعیت که وضعیت قره باغ منحصر به فرد است و نمیتوان تجربه جنگ اخیر در قفقاز جنوبی را به صورت مکانیکی به سایر درگیری ها در قلمرو اتحاد جماهیر شوروی سابق تعمیم داد، به سختی مانع افرادی خواهد شد که مشتاق شروع «جنگ پیروزمندانه کوچک» هستند. در مورد عواقب احتمالی این موازنه های عجولانه فقط می توان حدس زد.
بنابراین پایان خونریزی در ناگورنو قره باغ اگرچه به دستاورد مسلمی برای مسکو تبدیل شده است، اما در فکر صلح طلبی بودن خیال باطلی است. پیروزی تاکتیکی، ضرورت تمرکز بر چالشهای استراتژیک را نفی نمیکند؛ در غیر این صورت ثمرات این پیروزی ممکن است به سرعت از دست برود.
مترجم زینب نجفی
منبع:
https://globalbrief.ca/2020/11/одна-тактическая-победа-и-шесть-страт/