میترا مرادی
تاجیکستان در دوران پیش از اسلام، جزيی از پادشاهی ایران بود و هنوز هم بيشترين اشتراكات فرهنگي را با ايران دارد. به ويژه زبان مشترك فارسي نقش زيادي در ايجاد اين پيوند فرهنگي ايفا كرده است. با وجود از سرگذراندن وقايع بيشمار و كنش و واكنش با اقوام و نژادهاي مختلف، تاجيكان همچنان بيشترين شباهت نژادي و پيوند فرهنگي را با ايرانيان دارند. تاجيكهاي تاجيكستان زبان و قوم وخويشي نزديكي با تاجيكهايي كه در شمال شرقي افغانستان زندگي مي كنند هم دارند.
مردم ايران كه شامل اجداد تاجيكهاي امروزي هم ميشوند، از زماني كه منطقه آسياي مركزي در تاريخ ثبت شده، يعني 2500 سال قبل در اين منطقه ساكن شدند. زير تسلط آخرين امپراتوري ايران يعني ساسانيان، زبان و فرهنگ فارسي همپاي دین زرتشتی در ميان مردم آسياي مركزي گسترش يافت كه اين مردم شامل اجداد تاجيكهاي كنوني هم ميشوند.
بعد از تسلط اسلام اين بار فارسي زبانان در آسياي مركزي ساكن شدند. آنها نقش فعالي در امور اجتماعي بازي كردند و در گسترش زبان و فرهنگ فارسي نقش مهمي ايفا كردند. در قرن دوازدهم ميلادي
زبان فارسي به عنوان زبان نوشتاري براي بيشتر حوزه ها به كار گرفته شد.
در واقع پس از اسلام، سرزمین خراسان بزرگ كه تاجیکستان جزيي از آن به شمار ميرفت، زندهکنندهی فرهنگ ایرانی و به وجود آورندهی زبان فارسی دری بود که جانشین زبان پهلوی شد. نخستین شاعران پارسی زبان هم از ناحیه خراسان بزرگ به پا خاستند؛ از جمله آنها رودکی است که پدر شعر فارسی نیز محسوب می شود.
در ابتداي حكومت سامانيان شهر بخارا به عنوان مركز آموزش و فرهنگ در بخش شرقي جهان فارسي زبان مطرح شد. ادبيات دوره ساماني نقش مهمي در حفظ فرهنگ ايران پيش از اسلام در اين منطقه بازي كرد. در نخستین سدههای هجری، خراسان و ماوراالنهر مهد تمدن و علوم اسلامی بودند و بزرگانی مانند ابن سینا و فارابی در خود پروردند. سامانيان فارسيزبان مهمترين دولت در آسياي مركزي بعد از تسلط اسلام بودند و از 999-875 در بيشتر منطقهاي كه حالا تاجيكستان ناميده ميشود حكومت كردند.
سامانيان در نزد مردم تاجيكستان ارزش و مرتبه زيادي دارند والهامبخش آنها به شمار ميآيند. چون احياكننده فرهنگ تاجيكستان دانسته ميشوند. تا جايي كه مجسمهی امير اسماعيل ساماني سمبل ملي مردم تاجيك محسوب ميشود و واحد پول اين كشور كه تا قبل از استقلال، روبل روسي بود به ساماني تغيير يافته است (هر ساماني حدود سه هزار ريال ايران است).
در طول تسلط سامانيان از زبان نوشتاري فارسي حمايت شد. پشتیبانی سامانیان از زبان و ادب فارسی دری موجب استقلال فرهنگی و سیاسی قوم تاجیک شد و زمینهای فراهم ساخت تا زبان فارسی تا هزار سال بعد زنده بماند و زبان رسمی دولتی قوم تاجیک شود. در آخر قرن دهم ميلادي دولت ساماني از جنوب و شمال زير فشار تركها قرار گرفت. بعد از اين كه تركهاي غزنوي در 999 ميلادي سامانيان را برانداختند، ديگر هيچ قدرت عمده فارسي زباني در آسياي مركزي به وجود نيامد.
با شروع قرن نهم نفوذ تركها به حوزه فرهنگ فارسي در آسياي مركزي افزايش يافت. تركها شروع به حركت به سوي آسياي مركزي و جنوبي كردند كه منطقه تاجيكستان امروزي بود و زير نفوذ فرهنگ پارسي قرار داشت. بعد از چند نسل بعضي از تركها از چوپاني به راههاي ديگري براي گذران زندگي روي آوردند و همين تغيير نحوه زندگي تماس نزديكتري بين آنها و فارسي زبانان يكجانشين به وجود آورد. از طريق ازدواج نيز تأثير متقابل فرهنگي بين هر دو طرف يعني هم تركها و هم فارسيزبانان به وجود آمد. از آمیزش تاجیکها و ترکها، اجداد ازبکها به وجود آمدهاند.
سرانجام كشور تاجيكستان كنوني در طول دهههاي 1860 و 1870 ميلادي زير سلطهی روسيه قرار گرفت. با وقوع انقلاب بلشويكي سال 1917 روسيه، اين كشور، كشورهاي آسياي مركزي را ضعيف نگه ميداشت و تاجيكستان بيش از همه ضعيف نگه داشته ميشد.
در زمان اتحاد شوروی با جدا شدن شهرهای بخارا و سمرقند از جمهوری تاجیکستان، هویت ملی قوم تاجیک لطمه خورد. همچنین با ترور عدهای از روشنفکران و تبدیل خط از فارسی به لاتین و از لاتین به سیریلیک و تخریب مساجد و مدارس به دست بلشویکها، به این قوم ستم زيادي شد. اجباری شدن ذکر «ازبک» در شناسنامة تاجیکها، استخدام نکردن افراد با شناسنامة تاجیکی، منع انتشار نشریة تاجیکی، بستن مدارس تاجیکی و منحل کردن گروههای تاجیکی در دانشگاهها از اقدامات ازبکها علیه تاجیکها، پس از اين تقسيمات بود. سرانجام در سال 1991 به دنبال فروپاشي اتحاد شوروي، كشور تاجيكستان مستقل شد. بين سال هاي 1992 تا 1997 اين كشور درگير جنگهاي داخلي بود و حالا به ثبات دست يافته است.
زبان تاجیکی یا فارسی تاجیکی از زبانهای ایرانی نو و از خانواده زبانهاي هند و اروپایی است. گروههای نژادی گوناگوني در مناطق مختلف آسیای مرکزی، شمال افغانستان، پاکستان، ایالت سین کیانگ ـ اویغور چین به زبان تاجیکی صحبت ميكنند. اما به طور كلي تاجیکی به زبان رسمی كشور تاجیکستان اطلاق میشود.
زبان و ادبیات فارسی از قرن چهارم تا دهم، در ایران و ماوراءالنهر و هند و قفقاز، گذشته از تفاوت های زبانی محلی، یکسان بوده است. از قرن دهم ــ که در ایران حکومت شیعی صفویه و در ماوراءالنهر حکومت سنّی شیبانی تشکیل شد. به دلایل مذهبی و ملی رابطهی سیاسی ایران با جهان خارج محدود شد. رابطة فرهنگی میان ایرانیان و تاجیکها نیز کمتر شد. از این زمان، زبان و ادب فارسی در ایران و ماوراءالنهر به دو مسیر جداگانه افتاد و با انقلاب روسیه این گسستگی بیشتر شد.
جمهوری تاجیکستان مولود تفکیکی است که دولت نو بنیاد شوروی در مستملکات روسیه در ترکستان غربی برحسب زبان به اجرا در آورد. دولت شوروی از همان بدو استقرار خود در آسیای مرکزی دست به اصلاحات جسورانه اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی در این ناحیه زد تا هم تفاوت فاحش مدنی میان مناطق مسلمان نشین و مناطق اروپایی شوروی را از میان بردارد و از اقوام ساکن شوروی یک ملت واحد یکپارچه بسازد، و هم بتواند به منظور اثبات تأثيرنظام سوسیالیستی در جوامع آسیایی، رشد و توسعه جمهوریهای آسیای مرکزی خود را گواه بگیرد.
در این میان اصلاح خط اقوام مسلمان آسیای مرکزی نیز مطرح شد، که ابتدا خیرخواهانه می نمود، لیکن با خودسری هایی که بعدا دیده شد، معلوم گردید که مطامع سیاسی خاصی مورد نظر بوده است.
دستکاری خط در چند مرحله صورت گرفت. نخست خط زبانهای ترکی اصلاح شد، سپس همهی الفباهایی را که اساس عربی داشت، اعم از فارسی و ترکی، به الفبای لاتینی تبدیل کردند. دوازده سال گذشت و سپس با این استدلال که کودک با آموختن زبان خود به خط روسی زبان روسی را آسانتر یاد میگیرد اقوام ساکن در شوروی را وادار به پذیرش خط روسی کردند.
در اوج دورهی استبداد (دهه قبل از جنگ جهانی دوم) کار به جایی کشید که خط اصیل فارسی نه تنها متروک و موقوف شد بلکه مظهر کهنهپرستی و ارتجاع دانسته شد و نگاهداشتن کتب قدیم جرم محسوب می شد و جزا داشت.
عجیب اینکه در مقابل این بازیها مقاومتی از فارسیزبانان دیده نشد و کسی زبان به اعتراض نگشود اما ادیبان طراز اول و رجال خوشنامی چون صدرالدین عینی و عبدالسلام دهاتی نه تنها اعتراضی نکردند بلکه از خط جدید استقبال نیز کردند. لحن نوشتههای ایشان طوری نیست که بتوان گفت مخالفت نکردنشان از روی اجبار و اضطرار بود بلکه این ابتکارات زیانمند را با خوشباوری و امید پذیرا شدند.
صدرالدین عینی درباره ضرورت و فوریت تغییر خط عقیده داشت: «به چه اندازه ناگزیر بودن این مسئله را از اینجا باید دانست، که ایران با وجود در زیر حکمرانی شاه و نفوذ مجتهدان بودن، کوشش دارد که الفبای نو را قبول کند، این معنی از مکتوب کانسول ایران میرزا کریمخان معلوم است. لیکن اگر ایران این مسئله را حل کرده نتواند، عیب نیست، زیرا حالا ایران تحت نفوذ روحانیان است. اما تاجیکانی، که از هر جهت آزاده بودند در هر گونه کوششهای مدنی از جمهوریتهای متفق خود یاری مدنی میبینند، در این راه سستی به کار می بردند، در محکمه تاریخ گنهکار به شمار میروند.»
اکنون ببینیم خطی که در تاجیکستان بر زبان فارسی نهادند چیست و سود و زیان اقتباس و علل شکست آن چه بوده است. الفبای کنونی فارسی در تاجیکستان، الفبای روسی است که آن را سیریلیک نیز می گویند. این الفبا آمیزشی است از الفبای لاتینی و یونانی که قرن ها پیش برای زبان اسلاوی ابداع شد. الفبای سیریلیک در قیاس با لاتینی نه تنها علامات بیشتری دارد، بلکه تمایز بین علامات آن نیز بیشتر است. الفبای سیریلیک تاجیکی عبارت از 39 علامت است و طوری وضع شده است که هر علامت فقط به یک لفظ دلالت کند و هر لفظ فقط به یک علامت، به عبارت دیگر این خط آنطوری که نوشته میشود همانطور هم خوانده میشود و در اصطلاح زبانشناسی تابع قوانین فونتیک است. استفاده از خط سیریلیک از سال 1941 شروع شد و اکنون که حرف از بازگشت به خط قدیم در میان است نیم قرن از رواجش میگذرد.
تغییر خط در تاجیکستان دو زیان جدی به همراه داشت. یکی این بود که پیوند تاجیکان با همزبانانشان در ایران و افغانستان گسسته شد و طرفین از خواندن آثار کتبی همدیگر بی نصیب ماندند. از این لحاظ تغییر خط کم از تغییر زبان نبود، چرا که زبان کتبی است که وسیله عمده ارتباط کشورهای همزبان است و زبان کتبی به وسیله خط بیان میشود. «پیوند» نام مجله ایست که با نشر آن به خط فارسی تاجیکی اولین قدم جدی را در راه احیای خط فارسی برداشته و نام مجله به خوبی بیانگر نیت ناشر آن است. زیان دیگری که متوجه تاجیکستان شد ضعف حافظهی تاریخی بود، که با تغییر خط، خواندن آثار پیشینیان برای نسلهای جدید دچار اشکال شد. اشکال این بود که برگرداندن آثار پیشین به خط جدید زمان میخواست و طی این زمان معرفت چند نثر از گذشته خود رو به نقصان گذاشت و واقعیتی که خود اعتراف دارند این است که تاجیکان نتوانستند در این شصت ساله به نحو شایسته از میراث فرهنگی خود استفاده کنند.
ادبیات تاجیکستان
ادبیات تاجیکی بخشی از ادبیات فارسی است . همان طور که گفته شد، از سدة دهم ادبیات فارسی با گذشت زمان یکپارچگی خود را در ایران و ماوراءالنهر از دست داد و در هر یک دارای ویژگی هایی شد. در قرنهای دوازدهم و سیزدهم، آسیای میانه به سه قلمرو سیاسی بخارا و خوقند و خوارزم تقسیم شد و محیط ادبی نیز در سه حوزه متمرکز گشت.
به علت اختلافهای دائمی میان خاننشینهای این مناطق، محافل ادبی قادر به برقراری روابط نبودند. علاوه بر این سه مرکز عمده، در خجند و حصار و بدخشان و جاهای دیگر نیز شاعران به فارسیِ تاجیکی شعر میگفتند. در قلمرو امارت بخارا، ادبیات به طورکلی به فارسی تاجیکی بود و در خوقند و خوارزم بیشتر شاعران به دو زبان متداول ترکی ازبکی و فارسی تاجیکی شعر میسرودند.
ادبیات نوین تاجیکی و تاریخش با استانداردسازی زبان فارسی تاجیکی در پیوند است. مراکز ادبی تاجیکان شهرهای
سمرقند و
بخارا هستند که اکنون در کشور ازبکستان جای دارند .در روزگار شوروی، سبک اصلی ادبی، واقعگرایی اجتماعی (سوسیال رئالیسم) بوده است. در تاجیکستان ادبیات کهن پارسی را ادبیات فارس-تاجیک میگویند، بیآنکه به زادگاه آفریننده اثر توجه نمایند.
سه نویسنده، برترین نویسندگان نخستین نسل ادبیات فارسی تاجیکی شوروی خوانده میشوند. صدرالدین عینی (1878 تا 1945) نویسنده و آموزگار نوگرا که با شاعری آغاز کرد ولی پس از آن آثاری به نثر نیز آفرید. کارهایش دربرگیرندهی سه رمان بزرگ است که مسائل اجتماعی منطقه را در روزگار خاننشینی بخارا به تصویر میکشد. عینی نخستین رئیس فرهنگستان علوم تاجیکستان میباشد.
ابوالقاسم لاهوتی (1887 تا 1957) شاعري ایرانی که به دلایل سیاسی به اتحاد شوروي و مشخصاً تاجیکستان مهاجرت میکند. او اشعار غنایی و اجتماعی-واقعگرایانه مینوشت. شاعر دیگر، میرزا تورسون زاده (1911 تا 1977) است که ادبیات شفاهی فارسی تاجیکی را گردآوري کرد، اشعاري درباره دگرگونیهاي اجتماعی تاجیکستان سرود و آثاري در زمینههاي سیاسی روزگار خویش آفرید. از آن نسل تا کنون، شاعران، رماننویسان، نویسندگان داستانهاي کوتاه و نمایشنامهنویسان فراوانی در تاجیکستان ظهور کرده اند.
*دیدگاه های این نوشتار متعلق به نویسنده است.