ایراس: دکتر عباس ملکي استاد دانشگاه، ديپلمات باسابقه و معاون سابق پژوهش هاي بين الملل تحقيقات استراتژيک است. وي معاونت وزارت امور خارجه و عضويت در هيأت مذاکره کننده ايران براي پايان جنگ هشت ساله را در کارنامه خود دارد. ملکي محقق ارشد پروژه سياست گذاري انرژي در مرکز مطالعات بين المللي مؤسسه تکنولوژي ماساچوست (ام آي تي) است که ما با وي در مورد رفتارشناسي گازي روسيه به مصاحبه پرداختيم. ملکي معتقد است که رويکرد روسيه در مورد صادرات گاز، تسلط بر زيرساخت ها است و پروژه صادرات گاز روسيه به اروپا از ابتدا سياسي بوده است.
يکي از اصليترين مسائل در مقوله ژئوپليتيک گاز طبيعي، رفتارشناسي گازي روسيه به عنوان بزرگترين صادرکننده گاز در دنيا است. يک تلقي عمومي در شناخت رفتار گازي روسيه آن است که اين کشور از گاز طبيعي خود به عنوان سلاحي عليه ساير کشورها، بهخصوص اروپا استفاده ميکند. نقش و جايگاه انرژي، خصوصاً گاز طبيعي را در سياست خارجي روسيه چگونه ميبينيد و تا چه ميزان اين نظريه را صحيح ميدانيد؟
ترديدي نيست که کشورهاي جهان در تصميمگيريهاي خود در مسائل داخلي درهمتنيده هستند، و همان کسي که مجري و ناظر بر امنيت است احتمالاً همان کس تصميمگيري در مورد نفت و گاز کشور را هم به عهده دارد؛ هرچند به درجاتي تفاوتهايي بين کشورهايي که روندهاي دموکراتيک دارند و بعضي از کشورهايي که روندهاي اقتدارگرا دارند، وجود دارد. اين فقط کشور روسيه نيست که از کالاها و بخش اقتصادي خودش استفاده سياسي ميکند. در دوران جنگ سرد در يک دوره ايالاتمتحده آمريکا، گندم به اتحاد شوروي نفروخت تا فاصله و شکاف بين جريان سياسي انقلابي اتحاد شوروي و اقتصاد واپسگرايانه آن را بيشتر کند. اين مسئله در مورد نفت و گاز که سوخت مصرفي و عملاً غيرقابل جايگزين است بيشتر نمود پيدا ميکند.
البته بايد توجه کرد که سياست خارجي روسيه کلاً تهاجمي است و اين را بايد در رفتار سياسي قوم اسلاو ديد. از دوره خيلي قبل، مثلاً در مسائل مربوط به اردوي زرين، هجوم اسلاوها به سمت جنوب، جنگهاي ايران و روس و مسائل مربوط به برپايي تا فروپاشي اتحاد شوروي و الآن جريانات مربوط به آقاي پوتين، همهي اينها نشان ميدهد که در روسيه اين نگاه حاکم است که بهترين دفاع، حمله است و بايد حمله کرد. بنابراين خيلي سخت ميشود روسها را در يکجا ساکت و بدون تحرک ديد. در مورد انرژي همهي ما ميدانيم که روسيه بزرگترين کشور دنيا است و تمام جدول مندليف را به عنوان منابع معدني دارد، و يکي ديگر از منابع آنها، نفت و گاز يا منابع انرژيهاي تجديد ناپذير است.
در حوزه انرژيهاي تجديد ناپذير، روسيه در سه بخش، يعني بازار اروپا، بازار شرق و بازارهاي ماوراي بحار، در مورد استراتژيهاي بلندمدت خود فکر کرده است. در مورد بازار اروپا علاوه بر دو خط لوله بزرگ Soviet Trunk که از اوکراين ميگذرد، روسيه يک خط لوله مستقيم به آلمان از طريق درياي بالتيک، و دو خط لوله بلو استريم و ساوت استريم از طريق درياي سياه و ترکيه دارد. هرگونه تغيير در رفتار اروپاييها باعث ميشود که روسيه عکسالعمل نشان بدهد. فراموش نکنيد که روسيه بود که شبه جزيره کريمه را اشغال کرد. يعني ميخواهم عرض کنم که عليرغم اين که بعضي ميگويند اول اروپاييها شروع کردند، بله اروپاييها در برپايي انقلابهاي رنگين در اطراف روسيه نقش داشتند، اما مقابله به مثل روسيه با اين حرکت خيلي متناسب نبود. مثلاينکه يک نفر با شما در خيابان جدال کند بعد شما با يک هفت تير او را بکشيد. گرفتن شبه جزيره کريمه با فعاليتي که اروپاييها در اوکراين مي کردند اصلاً متناسب نبود.
کلاً خطوط لوله روسيه به اروپا از ابتدا سياسي بود. در دوره جنگ سرد اروپا مايل بود از ايران گاز بخرد، و ايران دو خط لولهي ۱ IGAT و ۲ IGAT را براي اين کار کشيد. اما به لحاظ سياسي اروپاييها بهخصوص آلمانها به اين نتيجه رسيدند که بايد به بلوک شرق، به رهبري اتحاد شوروي يک جايزهاي بدهند تا بهنوعي آنها را آرام نگه دارند و از اين رو از شوروي گاز خريدند. اما اکنون روسيه چندان تمايلي ندارد صادرات گاز خود به اروپا را بالا ببرد، اولاً به دليل ريسک بالايي که از حيث سياسي دارد و دوماً مسئلهاي که به قيمت مربوط ميشود. قيمت اروپا چندان براي روسيه جذاب نيست.
دومين جايي که به نظر ميرسد روسيه بيشتر مايل است کار کند، شرق آسيا است. روسيه داراي خط لوله به ژاپن است و اخيراً هم خط لوله جديدي با ظرفيت نهايي ۶۰ ميليارد مترمکعب در سال به چين کشيده است. شايد در آينده سومين مسير، هند باشد؛ از طريق آسياي مرکزي و يا از طريق ايران، که هر دو در حال مطالعه است. سومين بخش از فعاليت روسيه مربوط به ماوراي بحار است، يعني بازارهايي مثل آمريکا، کشورهاي خليجفارس. شايد براي خوانندگان ما خيلي عادي نباشد، که خليجفارس که خود پر از منابع نفت و گاز است، چگونه ميتواند مقصد گاز روسيه باشد. ولي متأسفانه به دليل اين که ايران نتواست به تعهداتي که در گذشته داشت در حوزه خطوط لوله و همکاري با کشورهاي همسايه وفادار بماند، الآن کشورهايي مانند کويت، امارات عربي متحده و بحرين، نيازمند انرژي هستند، و حتي کويت با ايالاتمتحده در مورد ال ان جي به تفاهم رسيده است. روسيه هم در اين زمينه در حال فعاليت است که با کشورهاي آفريقايي و خاورميانه کار کند. درعينحال، از درياي بارنت در نزديکي قطب شمال نيز کشتيهاي ال ان جي روسي به سمت آمريکا در حرکت هستند.
به بحث کريمه اشاره کرديد. نوع استفاده از ابزار گاز در مواجهه با بحران اوکراين و مناقشه اخير روسيه و ترکيه را چگونه ارزيابي ميکنيد؟ تا چه ميزان اين مسئله که الحاق کريمه به روسيه به دليل منابع سرشار نفت و گاز اين منطقه بوده است را قابل اتکا ميدانيد؟
تحقيقات زمين شناسي نشان ميدهد در حاشيه درياي سياه بخشهاي مهمي از منابع نفت و گاز و ديگر هيدروکربنها وجود دارد. در کريمه هم حتماً وجود دارد ولي به نظر ميرسد که مسئله بيشتر امنيتي بود تا انرژي. ازلحاظ ژئوپليتيک، وقتي نيروهايتان در کريمه مستقر است، به يک معنا به کل درياي سياه و تنگه بسفر مسلط خواهيد بود. حدود ۲۰۰ سال روسيه، ناوگان خود در درياي سياه و مديترانه را در کريمه مستقر کرده بود، و داراي چند پايگاه خيلي بزرگ بود. در دسامبر ۱۹۹۱ در شبي که استقلال جمهوري فدراتيو روسيه، روسيه سفيد و اوکراين اعلام شد، اوکراين بر روي ناوگان درياي سياه اتحاد شوروي دست گذاشت و روسها مجبور شدند براي اين که از اين مخمصه نجات پيدا کنند از شب تا صبح کل کشتيهاي جنگي خودشان را، از سمت رودخانهي دن بالا ببرند و از طريق کانال ولگا-دن آنها را وارد ولگا و سپس در آستارا خان درياي خزر مستقر کردند. تسلط بر کريمه مجدداً حدود ۱۲۰ فروند کشتي جنگي روسي که در آبهاي درياي خزر محصور هستند و چندان قدرت مانور ندارند را به موقعيت قبلي بازگردانده است.
در طرف مقابل، آيا فکر ميکنيد که روسيه از ابزار گاز عليه ترکيه تابهحال استفادهاي داشته است؟ مناقشه اخير روسيه و ترکيه چه تأثيري در ترکيش استريم داشته است؟
ترکيه به لحاظ ژئوپليتيکي دسترسي وسيعي به منابع نفت و گاز همسايگان دارد، يعني عراق، ايران، آذربايجان و در حلقه بعدي قزاقستان، ترکمنستان و قطر. بنابراين سلاح گاز عليه ترکيه خيلي نميتواند تأثيرگذار باشد. بااينهمه روسيه سالها است که تغيير عقيده داده و خط لوله ساوت استريم براي عبور از درياي سياه طراحي شده بود، نه ترکيه. از طرفي خط لوله ترانس آناتولي به روسيه خيلي وابسته نيست، بلکه به گاز آذربايجان و ايران وابسته است، و حتي ترکيه به ترکمنستان هم اميد دارد؛ هرچند عبور گاز از بستر درياي مازندران محل مناقشه است، اما شايد بتوانند از طريق سواپ گاز ايران مسئله را حل کنند. در مجموع روسيه در موقعيتي نيست که بتواند بر ترکيه فشار بياورد، به دليل اين که ترکيه تنوع مبادي ورودي انرژياش بيشتر از اروپا است.
نقش ترکيه در انتقال گاز به اروپا را چگونه ميبينيد؟ جايگزيني ترکيش استريم با ساوت استريم همگام با نزديکي روسيه و ترکيه بود، اما بعد از سرنگوني سوخوي روسي اعلام شد که فعلاً مذاکرات آن تعليق ميشود و بعد از يک مدتي دوباره خود روسها حرف از شروع مجدد مذاکرات زدند. ترکيش استريم تا چه حد تحت تأثير اين مناقشه قرار خواهد گرفت؟
به نظرم روسيه همچنان آماده است که از طريق ترکيه، و از طريق خط لوله ترانس آدرياتيک به يونان و ايتاليا گاز صادر کند. روسيه آماده است و به نظرم ترکيه هم مشکلي با اين ندارد. جريان اختلاف روسيه و ترکيه در خاورميانه خيلي عميقتر از انرژي است. مسئله، مسئله آينده اين کشورها بهخصوص در سوريه است. متأسفانه رهبران ترکيه مسئله را تا يک اندازه-اي با خانواده آقاي بشار اسد شخصي و خانوادگي کردند، و حالا در يک تلهاي افتادند که نميدانند چهکار کنند. بنابراين درعينحال که انرژي خيلي مهم است ولي سياست از انرژي مهمتر است.
اخيراً بحث ورود آمريکا به بازار گاز اروپا عملياتي شده و نخستين محموله ال ان جي اين کشور به پرتغال وارد شد. آيا ايالاتمتحده رقيبي جدي براي روسيه در بازار گاز اروپا خواهد بود؟
رويکرد روسيه در مورد گاز، تسلط بر زيرساختها است؛ درحاليکه رويکرد آمريکا تسلط بر قيمت است. شايد در روزي نهچندان دور حتي به دليل قيمت پايينتر، ايران در جنوب از آمريکا گاز بخرد و گاز طبيعي خودش را مثلاً از طريق لولههاي آسياي مرکزي به چين بفروشد. يعني تا اين ميزان قيمت گاز در ساحل شرقي آمريکا ارزان است. بنابراين اينها دو رويکرد است. روسها از سوي ديگر، تقريباً با تسلط بر شرکتهاي ملي کشورهاي اروپاي شرقي پازل خود را کامل ميکنند. مثلاً روسيه تسلط کاملي بر زيرساختهاي گازي ارمنستان، بخش بزرگي از مجارستان، روماني، بلغارستان، فنلاند و نظاير آن دارد. وقتي توزيع گاز در ارمنستان بر عهده روسيه باشد، او تصميم ميگيرد که براي ارمنستان از طريق ايران گاز بخرد يا ترکمنستان. درعينحال به نظر من بازار گاز در حال بينالمللي شدن است، نظير آنچه در مورد نفت شاهد آن هستيم. در اين صورت آمريکاييها در آينده نخواهند توانست از اين مزيت استفاده بکنند، بهخصوص اگر ايران برنامهريزي دقيقتري در مورد صادرات داشته باشد. هماکنون هم قطر رقيب جدي آمريکا در بازار اروپا است. آمريکا محمولههاي اول را ارزانتر ميفروشد تا نظر اروپا را معطوف کند، ولي در درازمدت، اروپا ميتواند علاوه بر روسيه، ترکيه، الجزاير و ليبي، ۴ رقيب آمريکا، استراليا، ايران و قطر را هم در بازار خود ببيند.
آيا فکر نميکنيد قوانين ضدتراست اتحاديه اروپا، نظير بسته سوم انرژي، باعث استقلال بيشتر اتحاديه اروپا از روسيه شده و از آن سمت آمريکا بتواند با ال ان جي براي خود در اين بازار جا باز کند؟
ممکن است! ولي از آن طرف هم روسها براي همين فکر کردهاند. روسها با خريد زيرساختهاي انتقال و توزيع گاز در کشورهاي اروپاي شرقي، عملاً آن را در کشورهاي واسطه تحويل گرفته و دوباره به اروپاي مرکزي ميفروشند. بنابراين اين کشورها ميتوانند گاز روسيه را بخرند و بعد گاز خودشان بشود تا بتوانند به بقيه کشورها بفروشند. با همهي اين حرفها به نظرم آلمان در همان دورهاي که ديگران فرياد ميزدند که بايد روسيه را به خاطر حوادث شرق اوکراين تحريم کرد، خط لولهي اول نورث استريم را به بهرهبرداري رساند و دومي هماکنون در حال ساخت است. اين نشان ميدهد که «رئال پوليتيک» در مورد گاز در اروپا همچنان «اوست پليتيک» يا «سياست شرقي» است، يعني چيزي که ويلي برانت سال ۱۹۷۲ اعلام کرد و هنوز هم خانم مرکل به آن وفادار است.
و اين بدان معناست که نفوذ گازي روسيه حداقل در آينده نزديک پابرجا ميماند؟
بله، به عنوان کالايي که در مقايسه با بقيه رقبا هم در دسترس و هم نسبتاً براي اروپا ارزان و پايدار است. از طرفي روسيه هم به اين احتياج دارد. بنابراين چرا بايد قطع کند؟ مسائل بين گرجستان و روسيه، و بعد اوکراين و روسيه، بيشتر جنبه سياسي داشته وگرنه اگر مسئله بدهي بود، ارمنستان يا مولداوي که بيشتر از اينها به روسيه بدهکار هستند، ولب گاز آنها هيچ وقت قطع نميشود، چرا که اين کشورها متحدان روسيه هستند.
شما چقدر برنامههاي ال ان جي روسيه را جدي ميبينيد؟ درواقع چه ميزان هدفگذاري روسيه براي رسيدن به حدود ۷۰ ميليارد مترمکعب معادل گاز در برنامههاي ال ان جي را واقعي يا بلند پروازانه ميبينيد؟ اساساً روسيه که پيشتر با خطوط لوله خود بر گاز اروپا مسلط شده، چه نيازي به ال ان جي خواهد داشت؟
به نظر من ال ان جي هنوز به فناوريهاي پيشرفته نياز دارد. و فناوري پيشرفته در صنعت گاز همچنان در اختيار شرکتهاي بزرگ بينالمللي است، و بعد از تحريم روسيه خيلي بعيد است اين کشور بتواند آن را دريافت کند. درعينحال، کشورهاي آسياي جنوب شرقي ميتوانند بازارهاي بالقوه براي ال ان جي روسيه باشند، منوط به اين که روسيه بتواند ارزانتر از استراليا و آفريقا محمولههاي خود را برساند. اما نبايد از ياد ببريم که هدف اصلي روسيه همچنان صادرات گاز از طريق خطوط لوله به کشورهاي اطراف و در شعاع ۵۰۰۰ کيلومترياش خواهد بود، يعني ژاپن، چين، هند، پاکستان و ترکيه.
به نظر شما آيا امکانپذير است، روسيه از طريق ال ان جي حضور در بازار گاز فرانسه، اسپانيا، پرتغال و غرب اروپا را در برنامه خود قرار دهد؟
من فکر ميکنم صادرات ال ان جي روسيه احتمالاً از مسيرهاي نزديک به قطب شمال اقتصاديتر است. ازلحاظ دسترسي به بازارهايي مثل اسپانيا و پرتغال همچنان خط لوله اين کار را ميکند، يعني خط لوله گاز روسيه به شبکه اروپا متصل ميشود و ازآنجاکه خط لولههاي شبکه اروپا در همهجا گسترده شده است، اين گاز به نقاط غربي هم ارسال ميشود.
اگر تمرکزمان را از اروپا روي چين بياوريم، يکي از مهمترين رويدادهاي سال گذشته، توافق روسيه و چين پس از يک دهه مذاکره بر سر قرارداد خط انتقال گاز «مسير شرقي» بود، که اين توافق همزمان با اوجگيري تخاصم روسيه و اروپا بر سر اوکراين صورت گرفت. آيا اين مسئله را ميتوان نوعي حرکت به سمت ايجاد اتحاد راهبردي روسيه و چين ارزيابي کرد و آيا اين به معناي کمرنگ شدن نفوذ گازي روسيه در اروپا و نوعي چرخش به سمت چين خواهد بود؟
روسيه به چند دليل توجه خود را معطوف به چين، ژاپن و در درجه بعد کشورهاي جنوب شرق آسيا و هند کرده و خواهد کرد. تا سال ۲۰۳۰، رشد مصرف انرژي در آسيا بيشتر از اروپا، خواهد بود. بنابراين رشد تقاضاي چين بيشتر خواهد بود، و اين رشد تقاضا نيازمند واردات از مناطقي است که تا امروز چين کمتر به آنها توجه کرده است. پس هيچ ترديدي نيست که اينها جاهايي است که به لحاظ تقاضا در آينده براي روسيه بيشتر موردتوجه خواهد بود. نکته دوم قيمت است؛ قيمت در اين مناطق گرانتر از اروپا است، و نکته سوم مسائل مربوط به سياست و تحريم و چيزهايي از اين قبيل است. ولي اگر بخواهيم اين نتيجه را بگيريم که چين و روسيه کاملاً با هم متحد ميشوند، به نظر من هيچ وقت کشورهايي که اقتدارگرا هستند نميتوانند با هم ديگر در همهچيز موافقت کنند. مثل اتحاد بين عراق و سوريه، يا سوريه و مصر در سال ۱۹۶۰ که بهراحتي از هم پاشيد. تنها کشوري که تا امروز در اين منطقه به روسيه وفادار مانده است فقط هند است، هند هم نه به اين صورت که کلاً در اختيار روسيه باشد. هند نزديکترين رابطه را با آمريکا دارد، و آن پيمان استراتژيک را با آمريکا امضا کرده است، ولي در مقايسه با چين، هند معتقد است که فقط با ارتباط با آمريکا نميتواند در برابر تهديداتي که از چين و پاکستان حس ميکند، بايستد. به همين دليل هنديها به ايران، روسيه و حتي رقبايي مثل استراليا توجه ويژه دارند.
آيا اين بدان معنا است که جايگاه اروپا بهصورت تدريجي در صادرات گاز براي روسيه تضعيف ميشود؟ بهخصوص با توجه به اين که توليد ميادين غربي روسيه که محل تغذيه اروپا هستند رو به کاهش است.
روسيه ديگر در اين بخشها سرمايهگذاري نخواهد کرد، اما اگر کشوري مثل آلمان باشد که خودش پادررکاب براي سرمايهگذاري اقدام کند، روسيه مخالفت نخواهد کرد. ولي ديگر روسيه نه آن منابع مالي را دارد، و نه چشماندازي که يک خط لولهي ديگر مثل دو خط Soviet که از اوکراين ميگذرد را اضافه کند و همانطور که گفتيم در جنوب هم همهچيز زير عدم قطعيت است، هم بلو استريم و هم ساوت استريم. گرچه خط لولهاي از درياي سياه ميگذرد را روسيه همچنان دارد حمايت ميکند. ولي به نظرم روسيه منابع مالي ندارد. کاهش منابع مالي و ارزش پول روسيه مانعي مهم در اين راه است.
در خصوص ايران، روابط دو طرف گويي همواره با نوعي افت و خيز همراه بوده است. فکر ميکنيد اساساً ايران و روسيه ميتوانند با هم ديگر همکاري داشته باشند؟
روسيه و ايران ميتوانند با هم همکاريهاي سياسي، نظامي، اقتصادي، مالي، اجتماعي، فرهنگي زيادي داشته باشند و آقاي هاشمي رفسنجاني هم هميشه ميگفتند که روسيه يک بازار عظيم براي کالاهاي ايراني است. بنابراين فقط اين نيست که آنها به ما کالا صادر کنند. به نظر من در همهي اينها ميشود، اما در مورد انرژي بايد ديد که عوامل متشکله بازار انرژي چه چيزهايي هستند؟ اول از همه سرمايه است. هر فاز پارس جنوبي به قيمت امروز حدود ۷ ميليارد دلار سرمايه نياز دارد. دوم تکنولوژي در ال ان جي و در خط لولههاي بستر دريا است؛ و سوم مديريت است. مديريت يعني اين که يک پروژه به جاي دو سال، ده سال طول نکشد. آخرين هم بازار است، يعني وقتي اين پروژه به نتيجه رسيد، اين کالا بايد يکجايي فروخته شود. در هيچ يک از اين ۴ عاملي که عرض کردم روسيه نميتواند به صنايع انرژي ايران کمک کند. الآن روسها پول زيادي ندارند، تکنولوژي آنها خيلي بالا نيست، مديريت آنها از ما بهتر نيست و در آنجا بازاري هم براي ما نيست. در زماني که ايران تحريم بود من هم از مدافعان طرح فروش روزانه ۵۰۰ هزار بشکه نفت به روسيه بودم، چرا که روسيه تحريم نبود و ما تحريم بوديم. بنابراين ۵۰۰ هزار بشکه را روسيه ميتوانست بگيرد و در ازاي آن نفت بيشتري صادر کند. اما الآن قضيه برعکس شده، يعني آنها در تحريم هستند و ما تصور ميکنيم تحريم نيستيم. البته ما هم مسائل و مشکلات زيادي داريم، ولي مشکلات ما در بخش انرژي با حضور روسيه حل نميشود. اما اين اصلاً به اين معنا نيست که ما با آنها در حال برخورد و نزاع باشيم. ما در مجمع جهاني گاز، در مسائل مربوط به نفت، به روسيه نياز داريم. روسيه در اوپک عضو ناظر و در مجمع صادرکنندگان گاز عضو مؤثر است. روابط دو طرف بايد حسنه باشد، ليکن اين که اميد داشته باشيم که روسيه کاري براي صنعت انرژي ما بکند، اين خيلي بعيد است. اما در مورد درياي خزر، هرگونه توسعه منابع نفت و گازي ايران نيازمند فناوريهاي جديد و همچنين صادرات آن است، که در اينجا ما به روسيه نياز داريم. دکلهاي حفاري و کشتيهاي لرزهنگاري، بايد از آبهاي داخلي روسيه عبور کنند تا به درياي خزر برسند. و نهايتاً موضوع بازار براي صادرات نفت و گاز درياي خزر مطرح است. پس در حوزه خزر ما به روسيه در بخش انرژي نياز داريم.
در خصوص نگاه روسيه به مجمع کشورهاي صادرکننده گاز، فکر ميکنيد اين سازمان چه جايگاه و اهميتي براي روسيه دارد؟ روسيه تمايل دارد چگونه در آن بازي بکند؟
روسيه مجمع جهاني صادرکنندگان گاز را جدي ميگيرد، اما اين اولويت اولش نيست. روسيه از تجربه اوپک درس گرفته، چرا که بهوضوح ديده است که اوپک با همهي فراز و نشيبهايش در همه اين سالها، يک ابزار يا يک کارتل خيلي مؤثري براي توليدکنندگان نفت بوده، و اميدوار است که مجمع صادرکنندگان گاز هم اينگونه باشد. اما اگر فکر کنيم که به خاطر اين ممکن است منافع ملي خودش را در درجه دوم بگذارد، قطعاً اينگونه نخواهد بود.
منبع: ماهنامه دیپلماسی انرژی شماره 6
انتهای متن/